کفش هایمکجاست ،
میخواهم بی خبر راهیسفربشوم
مدتیبی بهارطی بکنم،دو سهپاییزدر به در بشوم
یک نفر درغبارسرگردان،یک نفر مثلبرگدر طوفان
میروم گم شوم برایخودم،کم برایتودردسر بشوم
داستانی شدم که پایانش ،مثل عصر جمعهدلگیراست
نیستمدر حدود حوصله ها پسچه بهتر که مختصر بشوم
دورهاقبرکوچکی دارمبی اتاق و حیاتخلوت نیست
** تقدیم به تنها عشقم **...
برچسب : نویسنده : bmahdiparviz2 بازدید : 171