جنگ ايران و عراق

ساخت وبلاگ
جنگ ايران و عراق (8 سال) دقيقا از چه تاريخي آغاز شد و پايان يافت و چطوري آغاز شد مثلا به صورت زميني يا موشك باران توسط عراق يا كشور ديگر؟

31 شهريور 1359 با حمله هوايى عراق به چند فرودگاه ايران و تعرض زمينى همزمان ارتش بعث به شهرهاى غرب و جنوب ايران ، جنگ 8 ساله حكومت صدام حسين عليه ايران آغاز شد . اين جنگ 19 ماه پس از پيروزى انقلاب اسلامى و چند روز پس از آن اتفاق افتاد كه صدام پيمان الجزاير را در برابر دوربينهاى تلويزيون بغداد پاره كرد . صدام در نطقى با تأكيد بر مالكيت مطلق كشورش بر اروند رود ( كه وى آن را شطالعرب ناميد ) و ادعاى تعلق جزاير ايران به << اعراب >> جنگ را در زمين ، هوا و دريا عليه ايران آغاز كرد .
اين جنگ در حالى شروع شد كه مردم ايران دوران نقاهت پس از انقلاب را مىگذراندند و طبعاً به بازسازى كشور و آرامش و سازندگى مىانديشيدند . نيروهاى مسلح نيز به دليل آن كه انتظار جنگ را نداشتند ، از آمادگى چندانى براى رويارويى در يك نبرد بزرگ برخوردار نبودند . به همين دلايل ، نظاميان عراق در ماههاى اول پس از شروع حمله ، موفق شدند چند شهر مرزى را در غرب و جنوب ايران تصرف كنند .
علل آغاز جنگ
گرچه صدام حسين در ساعات ميانى 31 شهريور و پيش از صدور فرمان حمله به ايران ، موضوع اختلافات مرزى را دليل وقوع جنگ عنوان كرد ، اما حتى خود او نيز مىدانست اين جنگ مرحله اجرايى نقشه برنامهريزى شده ، هدفمند و فرامنطقهاى است و دولت بغداد به دليل اختلافات زمينى و دريايى خود با ايران ، تنها داوطلب اجراى اين نقشه شده است .
واقعيت اين است كه انقلاب اسلامى تنها سبب از بين بردن << جزيره ثبات غرب >> در منطقه نشده بود ، بلكه تمامى الگوها و هنجارهاى مورد نظر غرب در خاورميانه و خليج فارس را بر هم زده بود . انقلاب اسلامى در برابر نظامهاى لائيكى مورد نظر غرب در منطقه ، با صراحت ، احياء مذهب را صلا مىداد . علاوه بر آن قدرتهاى بزرگ از اين نگران بودند كه ثبات مورد نظر آنان در خاورميانه و همچنين جريان آرام و مطلوب نفت از خليج فارس ، با تثبيت انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى ايران به خطر افتد . به همين دليل امريكا و اتحاد جماهير شوروى عليرغم اختلافات برخاسته از فضاى جنگ سرد در نارضايى از انقلاب اسلامى ايران موضع يكسانى داشتند .
جمهورى اسلامى ايران در طول يك سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحميلى ، با فشارهاى برون مرزى متعددى روبرو شد :
جنگ تبليغاتى ، سياسى روانى محاصره اقتصادى بلوكه كردن دارايىهاى ايران تهديدات نظامى ( مداخله نظامى در طبس و . . . ) تحريف ماهيت انقلاب اسلامى در عرصه بينالمللى دامن زدن به تروريسم و ناامنى داخلى و حمايت از آن .
هدف از اين اعمال ، بدبين ساختن افكار عمومى جهان نسبت به انقلاب اسلامى ، جلوگيرى از شناسايى سياسى جمهورى اسلامى و فراهم ساختن زمينه هاى جنگ عليه ايران بود . هدف اين بودكه هرگونه برخورد با ايران ، در عرصه بينالمللى ، اقدامى در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه ومطابق خواست جامعه جهانى جلوه كرده و توجيه پذير باشد . هدف اين بود كه نگذارند نهضت امام خمينى ( ره ) به عامل تأثيرگذار در تعيين نظم استراتژيك جهان تبديل شود .
اين گونه اهداف و ديدگاهها نيز نمىتوانست در چهارچوب اختلافات مرزى و جاهطلبىهاى صدام تعريف شود . صدام در حقيقت فريب توطئه خارجى را خورد و جاهطلبىاش محركى براى انتخاب عراق در اجراى اين توطئه بود . البته در كنار اين جاهطلبى ، صدام انگيزههاى جداگانهاى نيز براى جنگ داشت : صدام از تأثير انقلاب اسلامى ايران بر جمعيت 60 درصدى شيعيان عراق نگران بود صدام همانگونه كه خود و دولتمردانش به دفعات اعلام كردند از پيمان الجزيره ناراضى بوده و در پى فرصتى براى لغو آن و حل يكسره اختلافات مرزى دو كشور مطابق ميل خود بود صدام بعدها از زبان سياستمداران عراقى و غير عراقى منتشر شد مايل بود در برنامه نابودى انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى ايران و از بين بردن خطرتفكر اسلامى براى استعمارگران ، در منطقه پيشقدم شود تا بتواند حمايت دولتهايى را كه با پيروزى انقلاب اسلامى منافعشان خطر افتاده ، جلب كند و خود رهبرى جهان عرب را به دست گيرد .
به همين دليل بسيارى از تحليلگران سياسى ، جنگ تحميلى عراق عليه ايران را تهاجمى فرا منطقهاى و برخاسته از اراده برون مرزى مىشمارند .
البته حوادث بعد نشان داد كه امريكا و يارانش در تبيين واقعيتها ، اشتباه كرده و دچار خوشبينى شده بودند كه ناشى از ماهيت رخدادهاى سياسى اجتماعى و اطلاعات نادرست امريكا بود . امريكا به رغم نظام و سيستم اطلاعاتىاش ، همچنين حضور طولانى مدت در جامعه ايران ، فاقد اطلاعات واقعى بود و توان تبيين صحيح اين اطلاعات را نيز نداشت .
مجموعه اين مسايل ، امريكا و هم پيمانانش را به چالشى با جامعه ايران كشاند كه هنوز بعد از گذشت نزديك به سه دهه به پايان نرسيده است . گرچه در اين مدت تحولات زيادى رخ داده ، اما به طور قطع آن چه امريكايىها از آن هراس داشتند اتفاق افتاد انقلاب اسلامى ايران در برگرفتن غبار از چهره اسلام و خارج ساختن آن از كنج راكد عبادتگاهها به صحنه سياسى جوامع بشرى موفق بود .
تمهيدات صدام براى جنگ تحميلى
صدام كه اساساً با نيت مبارزه با جمهورى اسلامى ايران در 25 تير 1358 با كودتا در عراق به قدرت رسيده بود ، از ابتدا از تمامى راههاى ممكن براى به زانو درآوردن انقلاب اسلامى بهره گرفت .
اخراج هزاران ايرانى از عراق در نيمه دوم 1358 ش . توزيع اسلحه بين عوامل ضد انقلاب حمايت از بمبگذاران و طراحى انفجارهاى مكرر در خطوط راهآهن و تأسيسات نفتى پناه دادن به ژنرالهاى فرارى حكومت پهلوى انتخاب اسامى مجعول براى شهرهاى ايران در نقشهها و كتابهاى درسى ( عراق اهواز را << الاحواز >> ، خرمشهر را << محمره >> ، آبادان را << عبادان >> ، سوسنگرد را << خفاجيه >> و بالاخره خوزستان را << عربستان >> ناميد . 1 ) و الحاق خيالى اين شهرها به قلمرو جغرافيائى عراق تحريكات و تجاوزات مكرر مرزى ( دهها مورد يادداشت رسمى اعتراض از سوى وزارت امور خارجه جمهورى اسلامى ايران به سفارت رژيم عراق در تهران ارسال شده است 2 ) انعقاد قراردادهاى خريد هواپيماهاى ميراژ ، ميگ وتوپولف ( اين قراردادها پس از پيروزى انقلاب و قبل از جنگ منعقد شده است ) تقويت بدون دليل نيروهاى عراقى در مرز مشترك دو كشور و ايجاد موانع از قبيل سنگرهاى بتونى ، سيمهاى خاردار و . . . صدها نمونه ديگر از اقدامات مقدماتى صدام براى فراهم آوردن زمينه يك تهاجم گسترده نظامى عليه جمهورى اسلامى ايران است .
از اين رو هجوم نظاميان عراق به ايران در 31 شهريور 1359 ، تعجب هيچ يك از محافل سياسى مطلع جهان را برنيانگيخت ، چرا كه از تمامى اقدامات يكساله صدام ، بوى جنگ به مشام مىرسيد .
دولتمردان عراقى از همان ابتداى تجاوزشان تمامى توان سياسى ، نظامى و تبليغى خود را براى به زانو درآوردن انقلاب اسلامى ايران به كار بستند . در جبهه سياسى هيأتهاى بسيارى را روانه كشورهاى اروپايى ، آفريقايى و آسيايى كردند و در اين مأموريتها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحميل جنگ به جمهورى اسلامى ايران را ، نزد جهانيان توجيه نمايند . در نيمه اول دهه 1360 ش . روزنامهها و رسانههاى ارتباط جمعى امريكا و اروپا مملو از مقالات و گزارشهايى بود كه در آنها ، به اهداف و نقشههاى مقامات عراقى در به راه انداختن جنگ و علت حمايت كشورهاى غرب و شرق از آنها اشاره شده بود . در اين مقالات در توصيف اهداف جنگ به سركوب بنيادگرايى در منطقه ، توقف صدور انقلاب اسلامى ، كاستن از خطر بالقوه براى حكومت صهيونيستى ، رفع نگرانى دولتهاى عرب خليج فارس از قدرت ايران و . . . اشاره شده بود .
عراقىها در خلال جنگ ، تمام قوانين ومقررات بينالمللى را زير پا گذاشتند : پيمان الجزاير ، پيمان منع كاربرد سلاحهاى شيميايى ، پيمان منع حمله به اماكن مسكونى ، پيمان مربوط به ضرورت رفتار انسانى با اسيران جنگى ، پيمان مربوط به ضرورت امنيت هوانوردى ، پيمان مربوط به امنيت درياها ، و دهها و صدها نمونه ديگر از پيمانها ، مقررات و قوانين معتبر بينالمللى در خلال جنگ تحميلى از سوى عراقىها به زير پا گذارده شد .
بغداد در خلال جنگ تحميلى ، از شبكههاى بمب گذار درداخل كشورو در رأس آنها از سازمان مجاهدين خلق ( منافقين ) حمايت كرد . منافقين كه در فرانسه و بعد در عراق مستقر شدند با سكوت يا حمايت دولتهاى ميزبان ، بسيارى از اقدامات تروريستى عليه مسئولان و افراد عادى كوچه و بازار ايران را در خلال جنگ تحميلى هدايت كردند . ترور مردم عامى و مسئولان نظام ، در پاريس و بغداد طراحى و برنامهريزى مىشد و در شهرهاى مختلف ايران به اجرا در مىآمد . هفتم تير و شهادت آيتالله بهشتى و 72 نفر از مسؤولان ايران ، هشتم شهريور وشهادت رئيس جمهور رجايى و نخستوزير باهنر ، شهادت امامان جمعه ، ترور مستمر مردم عادى از قبيل كاسب ، دانشآموز ، روحانى و غيره از جمله اقدامات تروريستهاى داخلى تحت الحمايه دولت عراق در خلال 8 سال جنگ تحميلى بود .
علاوه بر اين ، ابعاد جنگ فقط در مرزها و يا در داخل شهرها به صورت ترورهاى روزمره خلاصه نمىشد ، بلكه خانههاى مسكونى مردم و مدارس كودكان بىدفاع در بسيارى از شهرهاى ايران آماج حملات موشكى عراقىها بود و هزاران نفر از تلفات مردمى جنگ ناشى از همين گونه حملات بود . كشتىهاى بارى و نفتى كه عازم بنادر ايران بودند ، در بخش عمده اين 8 سال هدف حملات هوايى عراق در خليج فارس بودند و هواپيماهاى جاسوسى آواكس كه در عربستان مستقر بودند ، جنگندههاى عراقى را در هدفگيرى اين كشتىها يارى مىدادند .
حمايتهاى جهانى از صدام
در خلال جنگ تحميلى ، عراق از حمايت بىدريغ تسليحاتى ، مالى و سياسى بينالمللى برخوردار بود . فرانسه ، شوروى ، انگلستان و چين درصدر صادر كنندگان اسلحه مورد نياز عراق قرار داشتند ، آلمان تأمين كننده عمده جنگ افزارهاى شيميايى عراق بود و دولتهاى عرب حوزه خليج فارس تأمين كننده عمده نيازهاى نفتى ، مالى و ترابرى عراق بودند .
دولت عراق در 1358 ش . حدود 12 ميليارد دلار صرف خريد تسليحات كرد ، امّا در 1361 توانست در خريد جنگافزار از عربستان سعودى سبقت گيرد و در 1363 ش . بودجه نظامى بغداد از مجموع بودجه نظامى كشورهاى عضو شوراى همكارى خليج فارس بيشتر شد . در اين سال عراق 40 درصد درآمدهاى داخلى خود را صرف خريد جنگافزار از امريكا ، انگليس ، فرانسه و روسيه كرد . هزينهاى كه عراق در دهه 1360 ش . صرف خريد سلاح از امريكا و اروپا كرد ، از هزينه تسليحاتى كشورهاى صنعتى اروپاى غربى در همين دهه بيشتر بود . در اين دهه عراق ، دو برابر آلمان غربى بودجه نظامى داشت .
3 نه در امريكا ، نه در اروپا ، نه در روسيه و نه در سازمان ملل ، هيچ منعى براى تسليح مداوم عراق به انواع جنگافزارهاى كشتار جمعى در دهه 1360 ش . وجود نداشت . بسيارى از اين سلاحها در شرايطى به عراق سرازير مىشد كه اين كشور پولى براى خريد آنها نداشته و خود را همه ساله به فروشندگان خود مقروض مىساخت . بسيارى از واردات نظامى نيز با صادرات نفتى پاسخ داده مىشد .
آمارهاى رسمى نشان مىدهد كه شوروى ، فرانسه و چين سه عضو دائم شوراى امنيت سازمان ملل به ترتيب درصدر كشورهاى صادركننده سلاح به عراق در دهه 1360 ش . بودهاند . در طول اين دهه ، 53 % واردات نظامى عراق به ارزش تقريبى 13 ميليارد و 400 ميليون دلار از شوروى تأمين مىشد . فرانسوىها نيز با فروش بيش از 5 ميليارد دلار سلاح به عراق در دهه 1360 ش . مجموعاً 20 % واردات نظامى عراق را به خود اختصاص دادهاند . اين رقم در مورد چين نيز به % 7 يعنى به بيش از يك ميليارد و ششصد ميليون دلار بالغ مىشد .
4 در كنار فعاليت مستقيم كارخانجات جنگ افزار سازى وابسته به دولتها ، مؤسسات خصوصى مختلف نيز در اين راستا صرفاً جهت كسب درآمد هرچه بيشتر وارد معركه شده و بدون توجه به قوانين داخلى هر كشور در مورد منع صدور ساز و برگ نظامى به كشورهاى درگير جنگ و حتى قوانين و كنوانسيونهاى بينالمللى ناظر بر جلوگيرى از توليد و فروش سلاحهاى غير متعارف ، عراق را به صورت يك زراد خانه عظيم درآوردند .
اين روند باعث شد كه حكومت بعث نه تنها به پيشرفتهترين تجهيزات نظامى در زمينههاى جنگ هوايى و زمينى دست يابد ، بلكه كارخانجات جنگ افزار سازى متعددى با همكارى كشورهاى مختلف به صورت آشكار و نهان برپا ساخت ، به طورى كه طبق گزارش مؤسسات بينالمللى ، در پايان جنگ ، عراق پنجمين قدرت نظامى جهان شد .
5 در اين جنگ امريكايىها نيز سهم خود را در يارى رساندن به ماشين جنگى صدام و دشمنى با جمهورى اسلامى ايران ايفا كردند : در اسفند 1360 ، نام عراق از فهرست كشورهايى كه واشنگتن از آنها به عنوان << طرفداران تروريسم >> ياد مىكرد خارج شد و در آذر 1363 ، امريكا به تحريم سياسى عراق خاتمه داد و روابط سياسى با اين كشور را برقرار كرد . امريكايىها در موارد متعددى هماهنگ با صدام و به طور مستقيم وارد جنگ عليه جمهورى اسلامى ايران شدند . حمله به پايانهها و چاههاى نفتى ايران در خليج فارس و ساقط كردن هواپيماى مسافرى ايرباس ايران بر فراز اين منطقه و كشتار 300 مسافر و خدمه آن ، دو نمونه از اين حملات بود . اين حوادث در حالى رخ مىداد كه ايران مورد تحريم تسليحاتى قرار داشت و اين تحريم با شدت اعمال مىشد . << كاسپارواين برگر >> وزير دفاع وقت امريكا راجع به تصويب قطعنامه تحريم تسليحاتى ايران با صراحت گفته بود :
<< . . . در صورتى كه قطعنامه تحريم تسليحاتى اجرا شود ، ريشه توانايى ايران براى ادامه جنگ به سرعت خشك مىشود و در واقع ريشه موجوديت ايران نيز به صورت يك ملت به خشكى مىگرايد . . . 6 >>
شوراى همكارى خليج فارس كه در 1359 ش . به بهانه همكارىهاى اقتصادى ، سياسى و نظامى 6 كشور عضو امارات متحده عربى ، بحرين ، قطر ، كويت ، عربستان سعودى و عمان به وجود آمد ، عملاً كانونى براى گردآورى دلارهاى نفتى منطقه و انتقال آن به بغداد براى تقويت بنيه نظامى عراق شده بود . هنگامى كه جنگ به پايان رسيد ، تنها مطالبات نقدى 6 كشور عضو اين شورا از عراق ، از مرز 80 ميليارد دلار گذشته بود . اين غير از ميلياردها دلار نفتى بود كه دولتهاى منطقه به ويژه كويت و عربستان از پالايشگاهها و پايانههاى خود به حساب عراق به شركتها و كمپانىهاى نفتى غرب فروخته بودند .
شيخ نشينهاى عرب منطقه به مدت يك دهه به مثابه دولتهاى دست نشانده بغداد عمل مىكردند . عراقيها دائماً از آنها متوقع بودند و براى جنگ و اقدامات نظامى خود بر سر آنان منت مىگذاشتند و رژيمهاى عرب نيز سپاسگزار بعثيها ، دلارهاى نفتىشان را براى حاكمان بغداد ارسال مىكردند همان حاكمانى كه دو سال بعد از پايان جنگ تحميلىشان بر ايران ، در حمله جديد خود به كويت و عربستان تلافى حمايتهايشان را كردند ! . به همين دليل ، هنگامى كه در تابستان 1369 ش . ، صدام ، طرح حمله گسترده به كويت را آماده مىكرد ، كمترين بهايى براى واكنش احتمالى عربستان و ساير شيوخ شوراى همكارى قائل نبود . دولتهاى عرب حوزه خليج فارس در آن سال ، در حقيقت پاداش سياست ده ساله خود را در دفاع يكجانبه از صدام دريافت كردند .
ناكامى صدام در دستيابى به اهدافش
ايمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ايران به حقانيت انقلاب اسلامى و موج عظيم مردمى كه در قالب << بسيج >> براى دفاع از كيان نظام جمهورى اسلامى ايران طى 8 سال دايماً حضور خود را در جبهه حفظ كردند ، بزرگترين سرمايه انقلاب و نظام بود و مهمترين نقش را در توقف ماشين جنگى عراق بر عهده داشت .
در بررسى عوامل شكست عراق در دستيابى به اهداف اعلام شدهاش ، علاوه بر ايمان و اعتقاد رزمندگان ايرانى ، عوامل ديگر از قبيل نااميدى حاميان صدام از سقوط جمهورى اسلامى ، مردمى شدن جنگ و سرانجام پذيرش قطعنامه 598 از جانب ايران نيز بى تأثير نبود . نتيجه آن شد كه عراقيها 8 سال پس از شروع جنگ در همان نقطه اوليه آغاز قرار داشتند .
<< خاوير پرزدكوئهيار >> دبير كل وقت سازمان ملل نيز در خاتمه جنگ ، با انتشار بيانيهاى رسماً از عراق به عنوان << شروع كننده جنگ >> نام برد . اين بيانيه نيز سندى از مجموعه اسناد حقانيت جمهورى اسلامى ايران درجنگ بود . در خلال اين جنگ هيأتهاى متعدد صلح از سوى سازمان ملل ، سازمان كنفرانس اسلامى ، اتحاديه عرب و جنبش عدم تعهد براى ميانجىگيرى به تهران و بغداد سفر كردند كه غالباً داورى آنها به دليل آن كه فاقد اصل بيطرفى و گاهى عارى از عدالت و صداقت بود ، به نتيجهاى نرسيد . قطعنامههاى منتشره از سوى شوراى امنيت سازمان ملل نيز به استثناى قطعنامه هفتم قطعنامه 598 كه در تير 1366 به تصويب رسيد ، غالباً جانب انصاف و عدالت را رعايت نكرده بود .
قطعنامه 598 نيز عارى از اشكال نبود اما نسبت به ساير قطعنامههاى منتشره ، مواضع بيطرفانهترى داشت و جمهورى اسلامى ايران عليرغم بىميلى اوليه سرانجام در تير 1367 آن را رسماً پذيرفت . روز 29 مرداد 1367 از سوى سازمان ملل آتش بس اعلام شد و به تدريج آتش جنگ در جبههها خاموش گرديد . با اين همه هنوز اكثر بندهاى قطعنامه 598 اجرا نشده است .
قسمتى از پيام امام خمينى ( ره ) راجع به قطعنامه 598 و شرايط سياسى آن روز چنين است :
. . . من با توجه به نظر تمام كارشناسان سياسى و نظامى سطح بالاى كشور كه به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم ، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع كنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مىدانم و خدا مىداند كه اگر نبود انگيزهاى كه همهما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قربانى شود ، هرگز راضى به اين عمل نمىبودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود . . .
. . . خوشا به حال شما ملت ، خوشا به حال شما زنان و مردان ، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانوادههاى معظم شهدا و بدا به حال من كه هنوز ماندهام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سركشيدهام و در برابر عظمت و فداكارى اين ملت بزرگ احساس شرمسارى مىكنم ، و بدا به حال آنان كه در اين قافله نبودند ، بدا به حال آنهائى كه از كنار اين معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظيم الهى تا به حال ساكت ، بى تفاوت و يا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند .
7 به اين ترتيب جنگى كه در 31 شهريور 1359 توسط همه ظالمان جهان و به دست صدام بعثى به جمهورى اسلامى ايران تحميل شد ، بدون دستيابى آنان به اهدافشان ، در تابستان 1367 ش . به پايان رسيد .
پىنويس :
1 تحليلى بر جنگ تحميلى عراق عليه ايران انتشارات وزارت امور خارجه جمهورى اسلامى ايران .
2 همان .
3 روزنامه جمهورى اسلامى 31 شهريور ، دوم و سوم مهر 1370 ش << صادر كنندگان مرگ >> .
4 همان .
5 گزارش آمارى مؤسسه بينالمللى صلح استكهلم 1989 م .
6 فرآيند جنگ تحميلى اداره كل پژوهش معاونت سياسى صدا و سيما .
7 صحيفه نور جلد 20 ص
. 239 ( منبع : موسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى )
** تقدیم به تنها عشقم **...
ما را در سایت ** تقدیم به تنها عشقم ** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmahdiparviz2 بازدید : 193 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 0:37