ارزش علم ودانشبه اندازه ای است کهخداوند متعالبهقلمو آنچه می نویسدسوگندخورده است. آنقدر دانش دراسلامارزشمند است کهامیرالمؤمنینمیان آن وثروت، به هفتدلیلعلم و دانش را انتخاب می نماید.
این همهمزیتواعتبار، برای معرفتی است که هم رساننده و هم بازدارنده باشد و علمی باشد که از طریقثواب، به دست ما رسیده باشد هدفقرآن کریمتشویق مردم بهتحصیل علمو تعمیق دراعتقاداتوتعهدآنها است تاایمانیراسخ واستواربه دنبال داشته باشد.
اعتبار و ارزشی که قرآن کریم برای علم وعالمقائل شده است آنرا برای هیچ موجودی روا نداشته و جاهل را به منزله نابیناییمی داند که راه را نمی شناسد و بهسرمنزل مقصودنمی رسد.
حال باید ببینیم علم چیست و عالم کیست وهدفهمه مزایاو ارزش ها به سمت کدام علم و عالم است؛ آیا هر دانشی ره گشا و تأمین کننده یسعادتبشری است و آیا هر دانشمندی، چراغی فرا رویحرمانوجهالتانسان ها و نجات بخش آنان از بزه کاری ها و ناهنجاری هاست یا برعکس، در مواردی زمینه ساز تخریبفطرتو از بین برنده یسعادت انساناست.
آیا دانشی که به شخص غیر مهذب رسیده است می تواند در خدمت جامعه قرار گیرد و آیا احاد مردم، از پرتو انوار او استفاده می کنند؟ آیابشردر سایه علم وتمدنوصنعتوتکنولوژیپیشرفته امروزی، بهصلحوصفاوامنیت روانیرسیده است و می تواندآسایشخیال و صلاح خود راارمغانعلم بداند؟
ما در این نوشتار درصدد آنیم که به تعریف دانش ودانشمندبپردازیم و ارزش و مقام علم را از منظرقرانکریم ترسیم نماییم.
<<علم درلغتبه معنای نشان دار کردن و علامت گذاشتن است ودرککردن و به حقیقت چیزی رسیدن نیز معنا شده است.
در قرآن کریم آمده است: <<... لا تعلمونهم الله یعلمهم...>>
یعنی شما به آنها آگاه نیستید،خداوندبه آنها آگاه است و <<... فأن علمتموهنّ مؤمنات...>>
؛ یعنی هرگاه آنها را اززنانمؤمنه ای یافتید>>.
درک کردن حقیقت چیزی، بر دو نوع است:
یکی درک کردنذات شیءاست و دیگری حکم کردن برشیءبه وجود چیزی که آن برای آن شیء موجود است، یانفیچیزی که نافی از آن شیء است. بنابر معنای اول با یکمفعولمتعدی می شود، مانند آیه گذشته
و دومی با دو مفعول متعدی می شود، مانند آنچه در آیه سوره ممتحنهگذشت.
علم از حیث دیگری نیز به دو گونه تقسیم شده است:نظریوعملی.
علم نظری همان است که با دانستن، کامل می شود مثل علم بهموجوداتهستی.
علم عملی کامل نمی شود مگر اینکه بدان عمل شود، مانند علم بهعبادات.
<<دانشمندانی چونسقراطتنها راهمعارفرا عمل دانسته و برای آن ارزش نامحدودی قائل شده و حقیقت علم رامدرکات عقلانیپنداشته اند و کلیه اعمال نیک را مبتنی بر عمل دانسته اند. حصولعلم مطلقممکن است وعلم حقیقیعبارت است از علم به مثل وحقایقاشیا و این گروه، مدرکات عقلی را، اصل دانسته و معتقدند همانطور که ماده و مادیات پرتوی از عوامل روحانی و معنوی هستند علمی که از راهحواسحاصل می شود نیز علم حقیقی نبوده و تنها علم حقیقی مخصوص به مدرکاتعقلاست که براثر اتصال آن با عقل فعال، حقایق عالم را در می یابد>>.
البته علم صفتی است که موجبتمایزاشیاء می شود و عبارت ازادراکمطلق یا حصولصور اشیاءنزد عقل است و شامل صور یقینی یا وهمی یا شکلی می گردد وعلامه طباطباییعلم را به حصولی و حضوری تقسیم نموده و معتقد است درعلم حصولی،ماهیتنزد عالم معلوم است، در حالی که درعلم حضوریوجود نزدعالممعلوم است.
البته علمانساندارای حقیقتی نوری الذات ومجرداست که بهنفسوروحانسان افاضه می شود و این حقیقت ازحقیقت نفسمتمایز است و ذاتاًنور، خودش را معرفی می کند و چیز دیگر را نیز روشن می سازد.
البته علم، به مطلق دانش ومعرفتنیز اطلاق می شود چه از طریق عقل تحصیل شود (مانندعلم ریاضی) و یا از راه تجربه (مانندعلم فیزیکو یاشیمی).
قرآن کریمدرآیاتفراوانی، انسان ها را به فراگیری علم و دانش و شناخترازهای هستیواسرار عالمآفرینش دعوت می کند و در برابر دیدگان مردمافقتازه ای می گشاید وشناختومعرفترا یک وظیفه ی قطعی قلمداد می کند و جالب اینجاست که این دعوت زمانی انجام می گیرد که ابرهایجهلوتاریکیافقجامعهرا پوشانده و مردم را به خوابی عمیق فرو برده است.
خداوند متعالدر ۲۷ مورد در قرآن کریم با لفظ <<اعلموا>> مردم را به صورت آشکار، به فراگیری و شناخت دعوت نموده است مانند آیات ۲۰۳، ۲۰۹، ۲۲۳ و ۲۳۱سوره بقره.
از نظر قرآنقواموپایداریدین بر اساستعلیموآموزشاست و انتقال اندوخته های علمی به دیگران از اهمعباداتاست.
قرآن کریم در مواردی بر لزوم تعلیم وتعلمتوصیه نموده و مردم را به دلیل ترکتفقهسرزنش کرده است؛ <<چرا از هر گروهی، طائفه ای از آنانکوچنمی کنند تا دردینآگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سویقومخود آنها راانذارنمایند تا شاید از مخالفتفرمان الهیحذر نمایند>>.
قرآنعلم رابصیرتوبیناییو جهل راکوریوظلمتمی داند؛ <<... هل یستوی الأعمی والبصیر...>>.
از نظر قرآن کریم علم و دانش منشأایمانوتقویاست؛ چنان که می فرماید: <<آنها که پیش از این علم و دانش دریافت داشته اند هنگامی که قرآن بر آنهاتلاوتمی شود بهخاکمی افتند وسجدهمی کنند و می گویند:پروردگارمامنزهاست زیراوعده هایشقطعاً انجام شدنی است>>
همچنین در جای دیگر می فرماید: <<وراسخان در علممی گویند: ما به همهآیات الهیایمان آورده ایم همه از سوی پروردگار ماست و تنهاصاحبان عقلمتذکر می شوند>>.
علم و دانش در همه ابعاد افتخارآفرین است و منشأ قدرت و پیشرفت های مادی می شود <<ما بهداودوسلیمانعلم و دانش فراوان بخشیدیم و آنها گفتند: سپاس خداوندی را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشیده سلیمانوارثداوود شد و گفت: ای مردم! سخن گفتنپرندگانبه ما تعلیم داده شده است و از هر چیزی هم به ماعطاگردیده که اینها خودفضیلتآشکاری است>>
زمانی که قومموسیعلیه السلامقارونثروتمند ومغروررانصیحتکردند که ازمکنتخودجامعهرااشباعکن پاسخ داد: <<اینثروترا به وسیله دانشی که نزد من است به دست آورده ام>>؛
وخداوندمتذکر می شود که ثروتمندان و نیرومندان دیگری نیزهلاکشده اند <<آیا او نمی دانست کهخدااقوامی را پیش از او به هلاکت رساند که از او نیرومندتر و ثروتمندتر بودند>>.
قرآن کریم درکاسرار هستیرا ویژهدانشمندانمی داند و می فرماید: <<از نشانه های او آفرینشآسمان هاوزمینو تفاوت زبان ها و رنگ های شماست و این ها نشانه هایی برای دانشمندان است>>.
و در جای دیگر کهنعمات الهیبرشمرده می شود می فرماید: <<این مثال ها را برای مردم می زنیم و جز عالمان آن رادرکنمی کنند>>.
از نظرقرآنهرچه ایمان بالاتر باشد بنده خدا مقرب تر است و در حدیثی ازامام صادقعلیه السلام نقل شده که فرمودند: <<پاداشهر کس به اندازهعقلو دانش اوست>>.
علامه طباطباییبا استناد به آیه <<هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکراولوالالباب>>
معتقد است که در آیه فوق علم داشتن و نداشتن هر دو مطلق آمده، ولی مراد از آن برحسب مفادآیه، علم به خداست، چون علم به خداست که آدمی را به کمال می رساند و بهحقیقتمعنای کلمه نافع است و نبود آنضررمی رساند؛ ولی علوم دیگر مانندمالهستند که تنها نافعزندگی دنیویاست و با فنایدنیافانی می گردد. پسمؤمناندو دسته اند مؤمنان عالم و مؤمنان غیرعالم که گروه اولرجحانوبرتریدارند.
قرآن کریم در مقام اهتمام به صاحبان علم می فرماید: <<...یرفع الله الذین ءامنو منکم والذین أوتوا العلم درجات والله بما تعملون خبیر>>.
؛ خداوندرتبه کسانی از شما را کهایمانآورده اید و کسانی را که دانشمندند به درجات بالاارتقاداد و خداوند به آنچه می کنید آگاه است.
درتفسیر منهج الصادقینآمده است: <<این که صاحبان علم نام برده شده اند با آنکه از جمله مؤمنان هستند دلالت بر رفعتدرجاتوشایستگیآنها دارد>>.
همچنین درسوره علقآمده است: << أقرأ باسم ربک الذی خلقbull;خلق الانسان من علقbull;اقرا و ربک الاکرمbull;الذی علم بالقلم bull;علم الانسان ما لم یعلم>>.
که در این آیه نازل ترین و عالی ترینمرتبهوجودی انسان ذکر شده است. برترین مراتب علم است، از آن جهت کهخداوندکریم پس از صفتکریموکرامت(کههستیهمه چیز به واسطه این صفتذات اقدساست) صفتتعلیمعلم را به خود منتسب نموده است و از طرف دیگر در مقابل علم،علقهرا قرار داده که نازلترین مراتب وجود است پسقوسصعودی کمال انسان حرکت به سمت علم است.
در حدیثی ازپیامبر اکرمصلی الله علیه و آله نیز آمده است: <<وقتی کهعالموعابددر روزقیامتبرصراطاجتماع کنند به عابد گویند بهبهشتدرآی و ازعبادتخویش بهره مند شو و به عالم گویند که اینجا بمان و از هر کسی که می خواهی و دوست داریشفاعتنما زیرا هر که را تو شفاعت کنی پذیرفته خواهد شد، پس عالم در مقامپیامبرانمی ایستد و ازدوستانویارانخویش تا آنجا که می تواند شفاعت می نماید. زیرا در قیامت سه گروه شفاعت می کنند: پیامبران، دانشمندان وشهدا>>
** تقدیم به تنها عشقم **...
برچسب : نویسنده : bmahdiparviz2 بازدید : 186