قول مشهور شیعه درباره سالروز شهادت فاطمه(س) 75 و 95 روز بعد از رحلت پیامبر(ص) است/

ساخت وبلاگ

قول مشهور شیعه درباره سالروز شهادتفاطمه(س) 75 و 95 روز بعد از رحلت پیامبر(ص) است/ آیا <<سبع>> و <<تسع>> مشتبهه شده است؟

* اقوال مختلفی درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نقل شده است، قول معتبر کدام است؟

-در ارتباط با روز شهادت یا فاصله شهادت حضرت زهرا(س) با ارتحال پیغمبر(ص) میان شیعه و سنی، همچنین میان خود شیعیان اختلاف هست. منابع اهل تسنن عموماً این مدت را ۶ ماه پس از ارتحال پیغمبر(ص) نقل می کنند و معتقدند که آن حضرت(س) پس از پیامبر(ص) ۶ ماه در قید حیات بودند، در حالی که درمنابع شیعه، مشهور دو قول است که یک ۷۵ روز دیگری ۹۵ روز بعد از ارتحال حضرت خاتم صلی الله علیهوآله وسلمهست که بر این مبنا در حقیقت ۱۳ جمادی الاول و ۳ جمادی الثانی را ذکر می کنند.

البته بنده شخصاً ضمن احترام به راویان و علمای گذشته و محدثان شیعه این عذر را نمی پسندم و نمی پذیرم که گفته شده به سبب آنچه که در گذشته نقطه گذاری در رسم الخط مسلمانان وجود نداشته است، <<تسع>> و <<سبع>> مشتبهه شده و نمی دانند که سالروز شهادت بی بی دو عالم(س) 75 روز بوده یا ۹۵روز پس از رحلت رسول خدا(ص) بوده است!

به طوری که بندهشخصاً معتقدمامر اعتقاد به ولایت اهل بیت علیهم السلامو آن هم سرور بانوان دو عالم و قرة العین رسول چنان باید برای شیعه و مدعیان پیروی از اهل بیت علیهم السلام مهم باشد که اصلاً نیازی به کتابت اینها نباشد، باید مردم چنان نسبت به این مسئله به خصوص با شهادت مظلومانه سرور بانوان دو عالم حساس بوده باشند که این را آنچنان به خاطر می سپردند که هر سال برای یادآوری چنین مصیبت عظمایی سالروزش را به سوگ می نشستند.

لذا اینکه بگوییم در اذهان یک چنین مسئله ای و مشکلی به خاطر نبودن نقطه گذاریپیش آمده است، عذر پذیرفته نیست و نشان می دهد که متاسفانه برخی از گذشتگان، آن اعتقاد راستینی که باید نسبت به مقام اهل بیت(ع) و بزرگداشت آنچه بهآن ذوات مقدس مربوط می شود، مثل امروز که شیفتگان اهل بیت(ع) باور دارند، در گذشته وجود نداشته است، به قول مرحوم دکتر شهیدی شاید هم، سری از اسرار مربوط به حضرت زهرا(س) هست که باید راجع به آن بزرگوار خیلی مسائل ناشناخته بماند، همان گونه که راجع به ولادت آن حضرت(س) قول ثابتی نداریم و دقیق نمی دانیم ولادت آن حضرت درچه روز و سالی اتفاق افتاده است، آیا قبل از بعثت یا بعد از بعثتو در چه سالی بوده است؟! که قول مشهور بعد از بعثت است.

مورد دیگر در این ارتباط که لازم به آن اشاره شود و دکتر شهیدی مطرح می کند، اینکهمحل دفن آن حضرت(س) اکنون دقیقاً مشخص نیست، آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها در بقیع، خانه خود یا روضه منوره پیغمبر دفن است و همین طور سنشهادت ایشان، اینها مواردی است که دکتر شهیدی می گوید: <<احتمال دارد از اسرار الهی باشد>>.

مشهور علمای شیعه 95 روز را صحیح می دانند

* پس با این اوصاف،قول ۹۵ روز صحیح تر است؟

ـ قول 95 روز اکنون به عنوان قول صحیح تر پذیرفتهشده است، وقتی می گویم به سبب اینکه گفته شده رسم الخط مشکل داشته و نتوانستند بفهمند این واقعه <<سبع>> است یا <<تسع>> که چون آن موقع نقطه گذاشته نمی شده و همچنیندندان های درشت حروف مشخص نبوده است، اگر ما این را بپذیریم، از نظر ارزش هر دو یکسان هستند، یعنی اینکه ما چه هفت بخوانیم و چه9 ارزش آن یکسان است، منتها شاید با توجه به برخی شواهد و قرائن، علمای ما قول دوم را ترجیح دادند و البته برای عرض ارادت ساحت مقدس حضرت زهرا علیها السلام هر دو قول را ما بزرگ می شماریم و نسبت به ذات مقدس آن حضرت(س) در هر دو قول اظهار سوگ و مصیبت می کنیم.

حضرت زهرا(س) به مرگ ظاهری یا بیماری از دنیا نرفته است/ منابع اهل سنت شهادت صدیقه طاهره را تائید می کنند

* شبهه ای که درباره عروج ملکوتی حضرت صدیقه طاهره(س) مطرح می شود این است که ایشان بهمرگ طبیعی از دنیا رفتند، لطفا در این خصوص توضیح دهید.

- آنچه واقعاً جای سؤال هست، اینکهمسلمانان اگر ارادت و اعتقاد به ذات مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه وآله وسلمداشته باشد، چه شیعه و چه هر فرقه دیگری باشند و به ذات پیامبر اکرم(ص) اعتقاد و باور داشته باشد، آیا جای سؤال نیست که چرا باید تنها یادگار پیامبر و نوردیده آن حضرت که فرمود او سرور بانوان دو عالم است و بارها فرمودند: <<ابنتی فاطمه فإنّها سیدة نساء العالمین مِن الأوّلین و الآخرین>> و همچنین احادیثی از پیغمبر (ص) که داریم که می فرمایند: <<رشد و نمو ظاهری و مادی حضرت صدیقه کبری(س) نسبت به دختران هم سال خود دو برابر بوده است>>؛ یعنی مثلاً اگر آن قولمعروف را اصل قرار دهیم که حضرت صدیقه طاهره (س) در ۹ سالگی ازدواج کرده است، با این فرمایش پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) در سن ۹ سالگی از نظر ظاهری و مادی معادل دختر ۱۸ ساله زمان خود بوده است.

منابع اهل تسنن سن آن حضرت را در هنگام شهادت27 و 28 سال گفتند. اگر ما آن را اصل قرار دهیم، این سنیبرای بانویی که در اوج طراوت در زمان حیات پدر بوده است و ایشان حداقل به نقل خود اهل تسنن ۶ ماه پس از وجود مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام در قید حیات نباشد، چرا!؟ آیا دچار بیماری یا دچار مشکلی بوده است، این بیماری اگر وجود داشته، باید سابقه در زمان پیامبر(ص) داشته باشد، در حالی که ما اصلاً یک چنین مسئله ای را نمی بینیم و این نشان می دهد که آن حضرت به دلیل تألمات شدید روحی و جسمی که در وجود نازنینشبه وجود آمد، در این فاصله کوتاه بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلمبه لقای الهی پیوست، ما اگر نقل هایی که حتی در برخی از منابع اهل تسنن وجود دارد، مانندکتاب <<الامامة والسیاسة>>، تألیف <<ابن قتیبه دینوری>> و یانقل هایی که <<ابن ابی الحدید>> شارح نهج الابلاغه آورده است و دیگر منابع اهل تسنن وجود دارد، به وضوح نشان می دهد که حضرت صدیقه کبری علیها السلامنسبت به حوادث بعد از پیغمبر(ص)، حوادث سیاسی پس از رحلت ایشان و تصاحب و غصب خلافت به شدت ایشان موضع داشتند و متأثر بوده است، نه از باب اینکه چرا خلافت و قدرت از کف همسر او بیرون رفته است، بلکه به سبب آنچه که حضرت(س) مشاهده می کرد، تمام تلاش ها و زحمات طاقت فرسای پیامبر بزرگوار اسلام(ص) با چنین توطئه ایبه باد می رود و اسلام به انحراف کشیده می شود و مهم ترین اصل اسلام که ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم اسلام برای هدایت بشریت تا پایان تاریخ و پایان جهان است، این گونه مورد حمله قرار می گیرد و ولایت از محضر امور خارج می شود، لذا مجموع این حوادث آنحضرت(س) را به شدت متألم کرد.

<<ابن قتیبه دنیوری>> نقل می کند که حضرت زهرا(س) خانه خود را مأمن کسانی قرار دارد که نسبت به حاکمیت خلیفه اول موضع داشتند و به ولایت و خلافت امیرالمومنین علی علیه اسلام پای می فشاردند و آنها در خانه حضرت زهرا اجتماعو تحصن کرده بودند و حاضر به بیعت خلیفه نبودند، بعد <<ابن قتیبه>>می گوید که <<عمر بن خطاب>> به <<ابوبکر>> گفت تا علی(ع) بیعت نکرده، به سبب جایگاهی که نسبت به پیغمبر(ص) دارد پایه های حکومت تو محکم نخواهد شد و لذا باید از علی(ع) بیعت گرفت و خلیفه اول هم موافقت کرد.

حامیان ولایت در خانه فاطمه(س) تحصن کردند/ آتش و تهاجم غاصبانعلیه خانه فاطمه(س)

در آغازابوبکر، <<قنفذ>> غلام آزاد شده عمر را فرستاد که به خانه فاطمه(س) برود وبه امیرالمومنین علی(ع) بگوید: خلیفه رسول خدا(ص) تو را می طلبد، وقتی قنفذ به حضرت علی(ع) پیغام ابوبکر را رساند، امام (ع) در جواب فرمود: <<چه زود به رسول خدا(ص) دروغ بستید>> و او را باز گرداند.بار دیگر خلیفه به قنفذگفت به علی بگو: جانشین پیغمبر خدا(ص) تو را می طلبد، که حضرت(ع) در پاسخ فرمود: <<سبحان الله! چیزی را ادعا کرده است که درحد و اندازهاو نیست>>. بنابراین آن دوتصمیم گرفتند از راهی جزمسالمت وارد عمل شوند.

<<ابن قتیبه>> می نویسد که عمر با گروهیبه سوی خانه زهرا(س) حرکت کرد،در حالی که شعله آتشی در دست داشت، مردم به او گفتند: عمر به کجا می روی، گفت: این خانه را که محل توطئه خلافت ما شده است، می خواهم با اهل آن به آتش بکشم! به او گفتند: ای عمر! در این خانه دختر پیغمبر حضور دارد، گفت: اگر چه او باشد، من این کار را می کنم، <<ابن قتیبه>> می گوید: عمر و افرادشخانه فاطمه(س)را محاصره کرد وفریاد برآورد که؛ ای دختر پیامبر(ص)! این افرادی که در خانه ات پناه گرفتند، باید بیرون بفرستی تا بیعت کنند و گرنه خانه را به آتش می کشم.

استغاثه حضرت زهرا(س) پشت در، دل های مهاجمان را به لرزه درآورد/ گروهی از مهاجمان صحنه را ترک کردند

<<ابن قتیبه>> در ادامه می گوید: فاطمه زهرا(س) پشت در آمد و فرمود: <<ای پسر خطاب! این بود عمل به سفارش رسول خدا(ص) که بعد از من با خاندانم نیکی کنید؟! هنوز کفن پدر من خشک نشده است،با خاندان او این گونه برخورد می کنید؟>>. اوگفت: ای دختر پیامبر(ص) می دانم که نزد پدرت چه قدر محبوب بودی. اما اگر در را نگشایی تا آنها بیعت کنند، این خانه را آتش می زنم و این کار دین پدرت را محکم تر می کند! حضرت زهرا علیها السلام وقتی چنین دیدند، خطاب به پیغمبر عرضه داشتند: <<ای پدر! بعد از تو، ما از پسر ابی قحافهو پسر خطاب چه ها که ندیدیم>> و شروع به استغاثه ای کرد که به نقل <<ابن قتیبه>> چنان دلخراش بود که همان افرادی کهآمدهبودند، نزدیک بود دل هایشان شکافته و جگرهایشان پاره پاره شود و به شدت گریستند و عده زیادی از آنها صحنه را ترک کردند، منتها <<ابن قتیبه>> دیگر نمی گوید چگونه!

نقل می کند که در خانه باز شد و اینها وارد خانه شدند و بازوان علی(ع) را بستند واو را وارد مسجد کردند تا از او بیعت بگیرند. امامنابع شیعه می گویند که عمر بن خطاب تهدید خودش را عملی کرد، در را آتش زد، همین که در مقداری باز شد، آن را با فشار سختی گشود، در حالی که حضرت زهرا(س) پشت در بود و بین در و دیوار این ضربت بر او وارد شد و چون باردار بود، موجب سقط جنین آن حضرت(س) شد و حضرت از هوش رفت و زمانی که به هوش آمد، دید امیر المومنان علیه السلامرا کشان کشان با بازوان بسته به طرف مسجد می برند، این بود که خود را با همان حالت زار به امیر المومنان (ع) چسباند، لباس او را گرفت و فرمود: <<نمی گذارم با پسرعمویم این گونه رفتار کنید>>. به نقلی خود ابن خطاب وبه نقلی به دستور او <<قنفذ>> با غلاف شمشیر به دستان حضرت زدند که دستان مبارکش کبود و قدرت او زائل و دوباره بیهوش شد و امیر المومنین (ع)را رها کرد.

فاطمه(س) شمشیر را بالای سر علی(ع) دید، بی محابا به سمت قبر پدر رفت/ نفرینی که در سایه دستور ولی اجرا نشد

حضرت علی(ع) را وارد مسجد کرده بودند، در این هنگام حضرت زهرا (س)به هوش می آید، این نقل را باز <<ابن قتیبه>> دارد که وقتی حضرت فاطمهعلیهاالسلام دید، شمشیر را بر سر امیر المومنان (ع) گرفتند و او را تهدید می کنند که اگر بیعت نکند، آن حضرت را گردن خواهند زد، فرمود: <<دست از پسر عمویم بردارید که به خدا سوگند که اگر او را رها نکنید، به سوی قبر پیامبر(ص) می روم و در حق شما نفرین خواهم کرد>>، معطل هم نشد و به سوی قبر مطهر پیغمبر(ص)رفت، امیرالمومنین(ع)که چنین صحنه ای را دید، به سلمان فرمود: <<سلمان برو، جلویایشان را بگیر که اگر نفرین کند، خداعذابیخواهد فرستاد کهدیگر کسی روی زمین باقی نخواهد ماند!>>.

سلمان آمد تا مانع حضرت(س) شود، عرض کرد: شما پدرتان رحمة للعالمین بود، نفرین نکنید، فرمود: <<ای سلمان! بگذار دادم را از این بیدادگران بگیرم>>، سلمان عرض کرد: این گفته من نیست، این فرموده امیر المومنین است. لذا تا حضرت صدیقه طاهره (س) شنید امیر المومنین دستور داده است،فرمود: <<چون او فرمان داده است، من اطاعت می کنم و شکیبایی می ورزم و از خدا فقط می خواهم که بین ما و آنها داوری کند>>.

علی(ع) بعد از شهادت فاطمه(س) بیعت را به خاطر مصالح اسلام پذیرفت

<<ابن قتیبه>> می گوید: ابوبکر وقتی این صحنه را دید، به شدت منقلب و منفعل شد و گفت: دست از علی(ع) بردارید که ما او را مجبور به بیعت نمی کنیم، این جا بود که شمشیر را از سرایشان برداشتند و امیر المومنین(ع) و حضرت فاطمه(س) به خانه بازگشتند، البته برخی از نقل ها این است که در همان جلسه ابوبکر جلو آمد و دست خود را به دست حضرت (ع) زد و این طور جلوه دادند که امام علی (ع) بیعت کرده است، اما ظاهراً نقل صحیح این است که امام علی (ع)در آنجا بیعت نکرد و حضرت (ع)به خانه رفت و به نقل اکثر منابع اهل تسنن تا حضرت زهرا (س) در قید حیات بود، امیر المومنین (ع) بیعت نکرد و پس از رحلت آن حضرت(س) بیعت کرد.

البتهعده ای در نهایت بی معرفتی می گویند: علی (ع)پشتوانه اش زهرا(س) بود و چون او را از دست داد، احساس کرد که هیچ پشتوانه ای ندارد و مجبور شدبیعت کند، اما قضیه صحیح این است که امیر المومنین چون دستگاه غاصب خلافت را قبول نداشت، به عنوان اعتراض خاندان پیامبر (ص) بیعت نکرد و این عدم بیعت تا حضرت زهرا (س) در قید حیات بود، ادامه داشت، منتهاوقتی مشاهده فرمود که جریان ارتداد در عالم اسلام پدید آمده و مدعیان دروغین نبوت قصد هجوم به مدینه و نابودی دارالاسلام را دارند، برای اینکه خیال خلیفه از جانب حضرت آسوده بوده و بداند ایشان فعالیتی ضد او نخواهد داشت، به خلیفه اول پیام داد تا به منزل آمده و از حضرت بیعت بگیرد، پس امام علی (ع) برای ایستادگی برابر جریان مرتدین و از بین بردن اقتدار آنها و برای حفظ اصل و اساس اسلام، مجبور به بیعت با خلیفه نخست شد، لذا علاوه بر حضور در نمازها، جاهایی که خلیفه دچار مشکل شده و حیران می ماند و از او درخواست کمک می کرد، هدایت و راهنمایی خویش را از او دریغ نمی داشت، در واقع برای حفظ مصالح اسلام، خلیفه وقت را یاری می فرمود.

فاطمه زهرا(س) غاصبان خلافت را بایکوت کرد

منتها همین <<ابن قتیبه>> بعد از آن حوادثی که پدید آمد، نقل می کند کهحضرت زهرا (س) با وجود قضایای فدک و برخوردی که صورت گرفت، خلیفه را تحریم کرده بود و با او سخن نمی گفت که به اصطلاح امروز بایکوت کرده بود و حتی اگر سلام هم می کردند، جواب سلام آنها را نمی داد تا اینکه خبر رسید، دختر پیغمبر در بستر بیماری است و عنقریب از دنیا خواهد رفت، لذا مردم مدینه ابتدا زنان انصار، بعد مردانشان، بعد مهاجرین آمدند که در حقیقت هم عیادتو هم وداع با حضرت زهرا می کردند، به طوری کهکسیجز خلفای اول و دوم نماند، اینها دیدند که به زودی دختر پیغمبر(ص) از دنیا خواهد رفت و اگربه عیادت ایشان نروند، مشکل پدید خواهد آمد وبرای اعتبار و حیثیت شان سخت خواهد بود و چون حضرت زهرا (س) آنها را تحریم کرده بودند و اجازه ورود به آنها نمی داد، امیرالمومنین علیه السلام را در فشار قرار دادند کهبرای آنها ازحضرت زهرا(س)اذن ورود بگیرند و امیر المومنان(ع) مقاومت می کردند تا اینکه حضرت صدیقه کبری علیها السلام متوجه شدند که امام علی (ع) در فشار است و لذا جمله عجیبی دارد و این نشان از اوج ولایت مداری سرور بانوان دو عالم دارد که حضرت زهرا(س) به امیر المومنان(ع) عرض کرد: <<خانه، خانه تو است و من هم کنیز تو هستم و اختیار با شماست>>، یعنی به اینها اجازه بدهید بیایند و حضرت هم اجازه داد و اینها وارد شدند.

باز <<ابن قتیبه>> نقل می کند که آنها سلام کردند، حضرت زهرا(س) که به علت صدمات جسمی و روحیبستری بودند، جواب سلام آنها را نداد و روی مبارکش را برگرداند. خلیفه اولاز اقداماتی که کرده بود، شروع به عذرخواهی کرد، حضرت(س) پاسخ آنها را نداد و در حقیقت بدون آنکه به آنها نگاه کند فرمود: <<من هر دوی شما را قسم می دهم که به خدا که آیا این کلام را از پدرم(ص) نشنیدید که فرمود؛ فاطمه پاره تن من است و هر کس او را بیازارد، من را آزرده است و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است>>،هر دو تصدیق کردند که این کلام را از رسول خدا (ص)شنیدند، حضرت(س) وقتی این اقرار را از آنها گرفت، دستان مبارکش را به آسمان بلند کرد و به خدا عرضه داشت: <<خدایا اینها به شدت مرا آزردند و بدین ترتیب رسول تو و تو را آزردند و من از اینها نخواهم گذشت تا در روز قیامت در کنار پدرم از اینها دادخواهی کنم>> که ابوبکر به شدت از این سخن حضرت(س) منقلب شد و تعادل خود را از دست داد و به هم ریخت، اما خلیفه دوم به او گفت: شایسته نیست خلیفه رسول خدا از سخنان یک زن این گونه منقلب و منفعل شود، ما وظیفه دیدار و عیادت از یک بیماری را داشتیم که انجام دادیم! دستوی را گرفت و از خانه بیرون رفت و عجیب این است که <<ابن قتیبه دینوری>> از علمای برجسته اهل تسنن در کتابش برخی از منابع و مصادر قدیمی تاریخ اسلامآورده است که آنها اشاره می کنند،چند روز بعد از این واقعه هم حضرت صدیقه کبری علیها السلام جان به جان آفرین تسلیم کرد.

حضرت فاطمه(س) نخستین شهید راه ولایت است/ فاطمه(س) با اینکه زن است، مظهر ولایتمداری و ایثارگری است

* اشاره داشتید که برگزاری مراسم ایام فاطمیه و روزهایی که مردم در شهادت دردانه پیامبر اعظم(ص) به سوگ می نشینند، شاید سری از اسرار باشد تا یاد و نام بی بی دو عالم علیها السلامهمواره زنده نگه داشته شود. چرا علما همواره در تکریم و بزرگداشت سالروز شهادت حضرت فاطمه(س) تاکید دارند و آن را جزو شعائر اسلامی می دانند؟

- حضرت زهرا سلام الله علیهامقامی آنچنان رفیع دارد، به طوری کهتنها کسی است که رسول خدا(ص) و سرآمد خلقت، در عمر مبارک شان دست ایشان را بوسیده و آن حضرت(س) را می بوئیدند و می فرمود: <<من از فاطمهبوی بهشت را استشمام می کنم>>، همین طور پیغمبر(ص) در برابر او به قامت بر می خواست و به استقبال او جلو می رفت و صبر نمی کرد که حضرت زهرا(س) به او برسد، خود به سوی او می رفت، این حرکت از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلمراجع به هیچ کس نداریم، نه از باب اینکه ایشان فرزند پیغمبر(ص) بود و یا یک عاطفه پدری به فرزند داشته باشد، خیر! پیغمبر فرزندان دیگری هم داشت، راجع به هیچ کدام از آنها چنین نکرده بود، این به سبب مقام عظیم حضرت صدیقه کبری (س) است.

حتی علمای شیعه اختلاف دارند که مقام آن حضرت(س) برتر است یا مقام امیر المومنین(ع) و برخی معتقدند که فقط بعد <<ولایت>> امیر المومنان علیه السلاماز ایشان برتری دارد؛ یعنی چون امیر المومنین(ع) ولی خدا، پس از پیغمبر(ص) بر خلایق است، از این جهت به حضرت زهرا(ع) ولایت دارد و فقط برتری از این باب است، لذا شخصیت بسیار بزرگواری استکه از همه ائمهمقامش بالاتر و ام الائمه و اولین شهید راه ولایت است، باید گفت در حضرت زهرا(س) یک ویژگی خاص وجود دارد که آن حضرت را به تمام معصومین و تمام شخصیت های عظیم الشأن بی نظیر کرده است و آن با وجود اینکه آن حضرت (س)،زن هست و از زنان تکالیفی همچون مردان خاسته نشده است، اما مظهر ایثار و ولایت مداری .

از دیدگاه حضرت زهرا (س) بهترین زنان کسانی هستند که مردان نامحرم آنها را نبینند و او نیز مردان نامحرم را نبیند -که این دیدگاه پیغمبر هم هست- یک چنین جایگاهی یک زن مسلمان دارد که برترین آنها خود حضرت فاطمه سلام الله علیهاست، اما در آنجایی که پای دفاع از ولایت به پیش می آید، در جمع نامحرمان نامرد که با بی تفاوتی نظاره گر غصب خلافت و کنار زدن ولی خدا بودند، آن چنان خطابه ایرا در دفاع از ولایتبیان می کند که تاریخ را متحیر کرده است، لذا از این جهت آن بزرگوار مظهر ولایتمداری و ایثارگری است و آن هم به عنوان نخستین کس در این عرصه وارد شد و از جان مبارک خود هم مایه گذاشت، یک ویژگی استثنایی دارد که باید شهامت آن حضرت و علل شهادت آن حضرت به خوبی دریابیم و بزرگ بداریم و با الگوگیری از الگویبی نظیر بشریت، بتوانیم به سیره آن حضرت(س) عمل کنیم.

** تقدیم به تنها عشقم **...
ما را در سایت ** تقدیم به تنها عشقم ** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmahdiparviz2 بازدید : 155 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 11:22